لغتنامه دهخدا
داحس . [ ح ِ ] (اِخ ) نام اسب قیس بن زهیر عبسی است ، و منه حرب داحس ؛ گرو بستند قیس و حذیفةبن بدر بر بیست شتر و معین کردند غایت دوانیدن اسبان را صد پرتاب تیر و مدت یراق شدن اسب را چهل شب . پس قیس داحس و غبرارا در میدان انداخت و حذیفة خطار و خنفاء را و بنوفزاره از گروه حذیفه د