گراف دوبخشیbipartite graphواژههای مصوب فرهنگستانگرافی که مجموعۀ رأسهای آن را بتوان به دو مجموعۀ مجزا چنان بخش کرد که هیچ دو رأسی که به یکی از این مجموعهها متعلقاند، به یکدیگر وصل نشوند
شکل دوبخشی سادهsimple binary formواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکل یا ساختار موسیقایی متشکل از دو بخش مرتبط که ریزش تقریباً یکسان دارند
کشش دوبخشی راسلsplit Russel's tractionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشش راسل که در آن ران را با یک وزنه و ساق را با وزنۀ دیگر تحت کشش قرار میدهند
شکل دوبخشی برگشتدارrounded binary formواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکل دوبخشی که در آن قسمتی از عناصر ابتدای بخش اول در پایان بخش دوم تکرار میشود
دوبخشلغتنامه دهخدادوبخش . [ دُ ب َ ] (اِخ )دهی است از بخش مرکزی شهرستان رشت . دارای 736 تن سکنه . آب آن از استخر است و از طریق احمد سرگوراب به شفت راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
گراف دوبخشیbipartite graphواژههای مصوب فرهنگستانگرافی که مجموعۀ رأسهای آن را بتوان به دو مجموعۀ مجزا چنان بخش کرد که هیچ دو رأسی که به یکی از این مجموعهها متعلقاند، به یکدیگر وصل نشوند
شکل دوبخشی برگشتدارrounded binary formواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکل دوبخشی که در آن قسمتی از عناصر ابتدای بخش اول در پایان بخش دوم تکرار میشود
شکل دوبخشی سادهsimple binary formواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکل یا ساختار موسیقایی متشکل از دو بخش مرتبط که ریزش تقریباً یکسان دارند
کشش دوبخشی راسلsplit Russel's tractionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشش راسل که در آن ران را با یک وزنه و ساق را با وزنۀ دیگر تحت کشش قرار میدهند
انشقاقدیکشنری عربی به فارسیجدايي , جداشدگي , انفصال , نفاق , عدم اتفاق , ترک , انشعاب , دوبخشي , شکافتن
گراف دوبخشیbipartite graphواژههای مصوب فرهنگستانگرافی که مجموعۀ رأسهای آن را بتوان به دو مجموعۀ مجزا چنان بخش کرد که هیچ دو رأسی که به یکی از این مجموعهها متعلقاند، به یکدیگر وصل نشوند