ربساءلغتنامه دهخداربساء. [ رَ ] (ع ص ، اِ) بلای سخت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، رُبْس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ربشاءلغتنامه دهخداربشاء. [ رَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث اربش . (ناظم الاطباء). زمین بسیارگیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- ارض ربشاء و برشاء ؛ سرزمین پرگیاه رنگارنگ .- سنة ربشاء و رمشاء و برشاء ؛ سال پرگیاه رنگارنگ . (از اقرب الموارد) (ناظم الا
پتانسیل ربایشیattractive potentialواژههای مصوب فرهنگستانتابعی نردهای که گرادیان آن نیروی ربایشی را به دست میدهد متـ . پتانسیل جاذبهای
ربسلغتنامه دهخداربس . [ رُ ] (ع اِ) سختی و بلا، و یقال جاءَفلان بامور ربس ؛ ای شداید. کانه ٔ جمع رابس کبازل و بُزْل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ رَبْساء. شداید. (ناظم الاطباء). رجوع به ربساء شود.
بلالغتنامه دهخدابلا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) بلاء. آزمایش . (ناظم الاطباء). آزمایش . آزمون . امتحان . (فرهنگ فارسی معین ). بَلوی . بَلیّة. مِحنة : اندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگواری و سالاری . رودکی .و رجوع به بلاء شود. || زحمت و سخ