رشلغتنامه دهخدارش . [ رَ ] (اِخ ) رخش . (فرهنگ فارسی معین ). مخفف رخش ، نام اسب رستم . (از یادداشت مؤلف ). رخش را گویند. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ) : ای زین خوب زینی یا تخت بهمنی ای باره ٔ همایون شبدیز یا رشی .دقیقی .
زپیالواژهنامه آزادزِِپیال:اسپ تند رو زِپیال:اسپ تند رو رخش طبعم گر چه زپیال است خواهد لنگ شد زِپیال:اسپ تند رو رخش طبعم گر چه زپیال است خواهد لنگ شد اسپ تندرو زِپیال:اسپ تند رو