لغتنامه دهخدا
رخو. [ رُخ ْوْ ] (ع ص ) رَخْو. رِخْو. رجوع به دو کلمه ٔ بالا شود. || (اِمص )سستی و نرمی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به رِخْو شود. || (اِ) یکی از پانزده درد که دارای نامند. شیخ الرئیس در اصناف الاوجاع التی لها اسماء گوید: سبب الوجع الرخو مادة تمدد لحم ال