روانامهلغتنامه دهخداروانامه . [ رَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فرمانی که رئیس کشوری به کنسولهای بیگانه میدهد و آنها را برای انجام مأموریت خود مجاز مینماید. (از لغات فرهنگستان ).
روانامهفرهنگ فارسی عمیدنوشتهای به امضای رئیس کشور یا رئیس دولت که به کنسول داده میشود و مٲموریت او را تصویب و تجویز میکند.
روانامهexequaturواژههای مصوب فرهنگستانموافقتنامة رسمی دولت پذیرنده با اعزام شخصی خاص از طرف دولت فرستنده بهعنوان سرکنسول
راهنامهلغتنامه دهخداراهنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) راهنامج . سفرنامه و نقشه ای که شخص مسافر و سیاح از حرکت و سیر خود برمیدارد. (ناظم الاطباء). راهنامج معرب آن است . (منتهی الارب ).کتاب ملاحان برای گم نکردن راه در دریا. (یادداشت مؤلف ). راهنامج . رهنامج . ره
اکزه کواتورلغتنامه دهخدااکزه کواتور. [ اِ زِ ] (فرانسوی ، اِ) روانامه . فرمانی که رئیس کشور به کنسولهای بیگانه می دهد و آنها را برای انجام مأموریت خود مجاز می نماید. (از لغات فرهنگستان ).