رودللغتنامه دهخدارودل . [ دِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، ثقل معده . امتلای معده . رجوع به رودل کردن شود.
رودلفرهنگ فارسی عمید۱. امتلای معده؛ پری معده.۲. یبوست مزاج؛ اختلال دستگاه گوارش که احتیاج به خوردن مسهل پیدا شود.
رودل کردنلغتنامه دهخدارودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.
رذوللغتنامه دهخدارذول . [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَذْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به رذل و ارذال و اراذل شود.
رادیولژیلغتنامه دهخدارادیولژی . [ ی ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یا پرتوشناسی دانش شناسایی پرتو مجهول یا اشعه ٔ ایکس و استفاده از آن برای امور پزشگی و درمان بیماریها. علم استفاده از اشعه ٔ مجهول برای معالجه و تشخیص ناخوشی .
پیردللغتنامه دهخداپیردل . [ دِ ] (ص مرکب )که دلی پیر دارد. چون پیر مجرب و بخرد : باش با عشاق چون گل در جوانی پیردل چند ازین زهاد همچون سرو در پیری جوان .خاقانی .
رودلاخلغتنامه دهخدارودلاخ . (اِ مرکب ) جایی که در آن رودخانه و چشمه و زهاب بسیار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). چه لاخ جای انبوهی و بسیاری چیزی است مانند دیولاخ و سنگلاخ . (آنندراج ). از: رود + لاخ (پسوند مکان ) ترکیب یافته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
رودل کردنلغتنامه دهخدارودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.
رودل کردنلغتنامه دهخدارودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.
رودلاخلغتنامه دهخدارودلاخ . (اِ مرکب ) جایی که در آن رودخانه و چشمه و زهاب بسیار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). چه لاخ جای انبوهی و بسیاری چیزی است مانند دیولاخ و سنگلاخ . (آنندراج ). از: رود + لاخ (پسوند مکان ) ترکیب یافته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).