ریزبارلغتنامه دهخداریزبار. (نف مرکب ، اِ مرکب ) باران تند با دانه های ریز . (لغات فرهنگستان ) (از فرهنگ فارسی معین ). || ابری که باران ریز فروریزد. (فرهنگ فارسی معین ).
رزبرلغتنامه دهخدارزبر. [ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) رزبرنده . که رز را ببرد. که رز را تراش دهد. برنده ٔ رز. || (اِ مرکب ) افزاری که بدان درخت رز را تراش دهند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). آلت رز و تاک بریدن باشد. (آنندراج ). داسی که بدان رز و امثال آن برند. مِشْذَب . (یادداشت مؤلف ).