زامهرانلغتنامه دهخدازامهران . [ م َ ] (اِ) داروئی است که آن تریاک باشد یعنی خاصیت پازهر دارد و در نوشداروها داخل کنند. (برهان قاطع). نام داروئی است که آن تریاک باشد. (فرهنگ جهانگیری ). داروئی است که در نوشدارو کنند. (لغت فرس اسدی ص 298) (فرهنگ اوبهی ). داروئی اس
زامهرانلغتنامه دهخدازامهران . [ م َ ] (اِخ ) دروازه ای بوده است در ری و یکی از محله های آن شهر بدین نام شهرت داشته است . در راحةالصدور بنقل از دمیةالقصر آمده است : محمدبن حسول وزیر از نویسندگان ارجمند است و بر انواع فضل دست دارد. وی را در خانه اش واقع در درب (دروازه ) زامهران ملاقات کردم . (راحة
زامهرانفرهنگ فارسی عمیدپادزهر؛ نوشدارو؛ دارویی که برای دفع سم به کار میبردند؛ دارویی که برای دفع سم، اصلاح حرکات کلیه و مثانه، و دفع سنگ کلیه و مثانه به کار میرفته.
زامهران صغیرلغتنامه دهخدازامهران صغیر. [ م َ ن ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: داروئی است شبیه به زامهران کبیر. (از قرابادین قانون ابن سینا چ تهران ص 8). و رجوع به زامهران کبیر شود.
زامهران کبیرلغتنامه دهخدازامهران کبیر. [ م َ ن ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: دوائی است هندی که وسواس و سودا را نفع می بخشد حرکات (کار) بدن و بخصوص کلیه و مثانه را اصلاح و به حفظ سلامت جنین کمک میکند و سنگ (مثانه یا کلیه ) را بریزاند. (از قرابادی
زامهران صغیرلغتنامه دهخدازامهران صغیر. [ م َ ن ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: داروئی است شبیه به زامهران کبیر. (از قرابادین قانون ابن سینا چ تهران ص 8). و رجوع به زامهران کبیر شود.
زامهران کبیرلغتنامه دهخدازامهران کبیر. [ م َ ن ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: دوائی است هندی که وسواس و سودا را نفع می بخشد حرکات (کار) بدن و بخصوص کلیه و مثانه را اصلاح و به حفظ سلامت جنین کمک میکند و سنگ (مثانه یا کلیه ) را بریزاند. (از قرابادی
رامهرانلغتنامه دهخدارامهران . [ ] (اِ) داروی مرکبی است از ساخته های یکی از پزشکان ایران . (از ضریر انطاکی ص 170). داروی هندی است و گفته شده است آن اسم پزشک هندی است که آن معجون را ساخته است . این دارو اثرش بر اعضای تناسلی است . (از بحر الجواهر). احتمال دارد تصحی
پیام کردنلغتنامه دهخداپیام کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیام فرستادن . پیام دادن . پیغام دادن : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .چرا چو سوی تو نامه و پیام نفرستدترا بهر کس نامه و پیام باید کرد.<p
نزدلغتنامه دهخدانزد. [ ن َ دِ ] (حرف اضافه ، ق ) اوستا:نزده (نزدیک )، هندی باستان : ندیس ، ندیشته ، کردی و افغانی : نیزدِ ، سریکلی : نیزد . به معنی : قریب ِ... پهلوی ِ... جنب ِ... (حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). مخفف نزدیک است . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). نزدیک ِ. در نزدیکی ِ. پهلوی ِ. کنارِ.
فرمودنلغتنامه دهخدافرمودن . [ ف َ دَ ] (مص ) در زبان پهلوی فرموتن و در پارسی باستان فرما و در کردی فرمون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). حکم کردن .امر نمودن . فرمان دادن . (ناظم الاطباء) : اگر بگروی تو به روز حساب مفرمای درویش را شایگان . شهید بل
زامهران صغیرلغتنامه دهخدازامهران صغیر. [ م َ ن ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: داروئی است شبیه به زامهران کبیر. (از قرابادین قانون ابن سینا چ تهران ص 8). و رجوع به زامهران کبیر شود.
زامهران کبیرلغتنامه دهخدازامهران کبیر. [ م َ ن ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از معاجین مقاوم سموم است . (آنندراج ). ابن سینا گوید: دوائی است هندی که وسواس و سودا را نفع می بخشد حرکات (کار) بدن و بخصوص کلیه و مثانه را اصلاح و به حفظ سلامت جنین کمک میکند و سنگ (مثانه یا کلیه ) را بریزاند. (از قرابادی