زهدانلغتنامه دهخدازهدان . [ زِ ] (اِ مرکب ) بچه دان و قرارگاه نطفه باشد و به عربی رحم گویند. (برهان ). رحم که قرارگاه نطفه باشد. (غیاث ) (آنندراج ). بچه دان . (آنندراج ). بچه دان که عبارت از رحم باشد. (فرهنگ رشیدی ). رحم . (ترجمان القرآن ). زاقدان . (شرفنامه ٔ منیری ). جایی در شکم مادر که بچه
زهدان نهادنلغتنامه دهخدازهدان نهادن . [ زِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عاجز شدن در جنگ و بحث . || مقر شدن و اعتراف نمودن بر سستی و کم فهمی خود. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج )(رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
زهدانبینhysteroscope, uteroscope, metroscopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری لولهای مجهز به منبع نور برای مشاهدۀ درون زهدان
لولهنگاریsalpingographyواژههای مصوب فرهنگستانپرتونگاری از یک یا هر دو لولۀ زهدان پس از وارد کردن مادۀ حاجب در زهدان
تلقیح مصنوعیartificial inseminationواژههای مصوب فرهنگستانتزریق مایع منی به درون زهدانراه یا زهدان به روش مصنوعی
تلقیح درونزهدانیintrauterine inseminationواژههای مصوب فرهنگستانتلقیح مصنوعی که در آن زامۀ شستهشده مستقیماً ازطریق گردن زهدان به درون زهدان تزریق میشود
زهدان نهادنلغتنامه دهخدازهدان نهادن . [ زِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عاجز شدن در جنگ و بحث . || مقر شدن و اعتراف نمودن بر سستی و کم فهمی خود. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج )(رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
زهدانبَرداری شکمیabdominal hysterectomy, abdominohysterectomy, celiohysterectomy, laprohysterectomyواژههای مصوب فرهنگستاندرآوردن زهدان ازطریق ایجاد برشی در دیوارۀ شکم
زهدانبینhysteroscope, uteroscope, metroscopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری لولهای مجهز به منبع نور برای مشاهدۀ درون زهدان
درزهدانin uteroواژههای مصوب فرهنگستانویژگی واکاویها و اعمالی که بر روی جنین در داخل زهدان انجام میشود