ستاویزلغتنامه دهخداستاویز. [ س َ / س ِ ] (اِ) رواق و پیش خانه . (ناظم الاطباء) (استینگاس ). صفه ٔ بلند. (آنندراج ). || طره های اطراف بام . (ناظم الاطباء).
شطوسلغتنامه دهخداشطوس . [ ش َ ] (ع ص ) آنکه خلاف امری کند که بدان مأمورباشد. || رونده به جهتی از جهات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ستگوسلغتنامه دهخداستگوس . [ س ِ ت ِ ] (اِخ ) لقب یکی از خانواده های معروف روم بود و کرنلیوس پنتی فکس بزرگ روم در سال 214 ق . م . از جمله ٔ افراد آن بوده است . (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
سطیوسلغتنامه دهخداسطیوس . [ س َ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی گلنار [ جلنار ] است . (الفاظالادویه ). رجوع به اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه شود.
ستاوندفرهنگ فارسی عمیدبالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستونهایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند؛ ایوان؛ بالاخانه؛ رواق؛ صفه؛ ستاویز؛ ستاوین: ◻︎ جهان جای بقا نیست به آسانی بگذار / به ایوان چه بری رنج و به کاخ و به ستاوند (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۳).
کرسیلغتنامه دهخداکرسی . [ ک ُ ] (ع اِ) تخت کوچک . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(یادداشت مؤلف ). || تخت . عرش . سریر. اورنگ . (ناظم الاطباء). گاه . (مهذب الاسماء) : همان روز گفتی که نرسی نبودورا تاج و دیهیم و کرسی نبود. فردوسی .
دستاویزفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] وسیله؛ بهانه.۲. هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند؛ دستپیچ.