سعفصلغتنامه دهخداسعفص . [ س َ ف َ ] (اِ) صورت پنجم از صورهشت گانه ٔ حروف جُمَّل . بعد از کلمن و قبل از قرشت .
هفت حرف آتشیلغتنامه دهخداهفت حرف آتشی . [ هََ ح َ ف ِ ت َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الف و های هوز و طای حطی و میم و فای سعفص و شین قرشت و ذال نقطه دار. (برهان ).
صعفضلغتنامه دهخداصعفض . [ ص َ ف َ ] (اِ) از کلمات تذکاریه ٔ ابجدی نزد مسلمین مغرب زمین بجای سعفص متداول . رجوع به ذیل برهان قاطع چ دکتر معین ج 1 ص 77 شود.
حساب ابجدلغتنامه دهخداحساب ابجد. [ ح ِ ب ِ اَ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهانوی گوید: حساب ابجد حساب مخصوصی است که آن را حساب جمل نیز گویند و آن حساب عبارتست از اینکه از حروف ابجد، به طریق متداول یعنی : ابجد. هوز. حطی . کلمن . سعفص . قرشت . ثخذ. ضظغ. از الف تا طاء مهمله را برای آحاد. و از یاء
فلغتنامه دهخداف . (حرف ) حرف بیست وسوم از الفبای فارسی ، وحرف بیستم از الفبای ابتثی ، پیش از حرف قاف و بعد از حرف غین ، و حرف هفدهم از الفبای ابجدی ، پیش از صادو بعد از عین است . آن را در الفبای ابجدی فای سعفص گویند و در حساب جُمّل هشتاد به شمار آید. (ناظم الاطباء). در حساب ترتیبی نماینده
ابجدلغتنامه دهخداابجد. [ اَ ج َ ] (اِ) نام اولین صورت از صور هشت گانه ٔ حروف جُمَّل . || نام مجموع صور هشت گانه ٔ مزبور. واین ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده ، بدین نهج :ابجد. هوز. حطی . کلمن . سعفص . قرشت . ثخذ. ضظغ... و در حساب جُمَّل ، الف تا طاء بترتیب ، نماینده ٔ یک تا نه و یاء تا صاد