سلاطینلغتنامه دهخداسلاطین . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سلطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : همه بزرگانندو بجاه و خدمت سلاطین تقدم داشتند. (تاریخ بیهقی ).یکچند پیشگاه همی دیدی در مجلس ملوک و سلاطینم . ناصرخسرو.و دیگر سلاطین دولت میمون را که خد
سلوطینلغتنامه دهخداسلوطین . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چولائی خانه بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 433 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سلتینلغتنامه دهخداسلتین . [ س ِ ] (ع اِ) خرمابنی که گرد گرد آن گوی کنده باشند تا آب در وی ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
حب السلاطینلغتنامه دهخداحب السلاطین . [ ح َب ْ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) دَند. کرچک هندی . صاحب اختیارات بدیعی در دند گوید حب خطائی است .