سیاکوتیفرهنگ فارسی عمیددرختچهای از تیرۀ گلسرخیان با شاخههای انبوه و خاردار و برگهای سبز تیره که گلهای آن در طب بهعنوان مقوی قلب و ضد تشنج بهصورت دمکرده یا پودر به کار میرود؛ کومار؛ کورچ؛ کویچ؛ مارخ؛ بلک؛ ولک؛ ولیک؛ سرخولیک؛ قرهگیله؛ سیاهالله.
ساکوتلغتنامه دهخداساکوت . (ع ص ) همیشه خاموش . (مهذب الاسماء). مرد بسیار خاموش . نظیر ساکوته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کثیرالسکوت . || (اِمص ) اسم للسکوت . (اقرب الموارد). اسم است بمعنی خاموشی . (ناظم الاطباء).
ساکوتهلغتنامه دهخداساکوته . [ ت َ / ت ِ ] (ع ص ) مرد بسیارخاموش . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). رجوع به ساکوت شود.
ساقاتهلغتنامه دهخداساقاته . [ ت َ ] (اِخ ) قصبه و بندری است در ژاپن در کرانه ٔ شمالی جزیره ٔ نیپون در ایالت «اوغو» در مصب نهر «ساقاته غاوه ». (از قاموس الاعلام ترکی ).
سیاقتلغتنامه دهخداسیاقت . [ ق َ ] (ع مص ) روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ). روانی و عدم اغلاق . (ناظم الاطباء). || (اِ) ترتیب . روش . طرز. قاعده : اکنون تاریخ که در آن بودیم بر سیاقت خویش برانیم . (تاریخ بیهقی ). و در این موضع اثبات این ابیات اگرچه نه از طرز و مساق این سی