سینةلغتنامه دهخداسینة. [ ن َ ] (ع اِ) دندانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (منتهی الارب ): فلان لایحسن سینة من سینة؛ ای شعبة من شعبة و هو ذوثلاث شعب . (منتهی الارب ).
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
تاسهکِشpurse seiner, seine boat, seiner, purse boatواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناور ماهیگیری که تاسه به پاشنۀ آن متصل میشود
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
سینة کارworkface, working faceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از خاکچال که بهطور منظم با پسماند پر میشود
سینة کار پیشروندهadvancing faceواژههای مصوب فرهنگستانسینة کاری که بهطور مرتب، گاه روزانه، پیشروی دارد
breastsدیکشنری انگلیسی به فارسیسینه ها، پستان، سینه، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان، سینه بسینهشدن، با سینه دفاع کردن
سینة کارworkface, working faceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از خاکچال که بهطور منظم با پسماند پر میشود
سینة کار پیشروندهadvancing faceواژههای مصوب فرهنگستانسینة کاری که بهطور مرتب، گاه روزانه، پیشروی دارد
اسینةلغتنامه دهخدااسینة. [ اَ ن َ ] (ع اِ) تاهی از تاههای زه کمان . ج ، اَسائن . || دوالی محکم بافته که در تنگ ستور و لگام و جز آن بکار برند. (منتهی الارب ).