لغتنامه دهخدا
تار. (ص ) محمد معین در حاشیه ٔ برهان قاطع آرد: اوستا: تثره (تاریک ) (از تمسره ، تنسره )، هندی باستان : تمیسره (تاریک )، پهلوی : تار ، کردی : تاری ،افغانی : تور ، استی : تلینگه ، تلینگ (تاریکی ، تاریک )، تر (کثیف ، غمگین )، بلوچی : تار ، سریکلی : تار ، منجی : تراوی ، گیلکی : ت