شناسانندهلغتنامه دهخداشناساننده . [ ش ِ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) معرف . (یادداشت مؤلف ). معرفی کننده .
معرففرهنگ فارسی عمید۱. شناساننده؛ آشناکننده.۲. تعریفکننده.۳. (منطق) قضیۀ معلومی که موجب کشف مجهولی شود.
معرففرهنگ فارسی معین(مُ عَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.)1 - شناساننده ، تعریف کننده . 2 - مجموعه ای از تصورات معلوم که موجب شناسایی یک مجهول می گردد.
معرفی نامهلغتنامه دهخدامعرفی نامه . [ م ُ ع َرْ رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه ای که معرف شخص باشد. نامه ای شامل نام و نشان و مشخصات شخص که شناساننده ٔ وی باشد.
مزکیفرهنگ فارسی معین(مُ زَ کّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاک کننده ، پاکیزه کننده . 2 - معرف ، شناساننده . 3 - آنکه شاهدان عادل را تزکیه و آنها را به پاکی و پارسایی توصیف کند.