شنللغتنامه دهخداشنل . [ ش ِ ن ِ ] (روسی ، اِ) یک قسم لباس سینه باز بی آستین که روی لباسها پوشند. (ناظم الاطباء). پوشاک گشاد بدون آستین که روی دوش اندازند. (فرهنگ فارسی معین ). قبامانندی بی آستین با دامن فراخ و گریبانی چسبان که روی جامه ها پوشند و به طیلسان مانندگی دارد.
نشانک تحلیلی، سیگنال تحلیلیanalytic signalواژههای مصوب فرهنگستانتابعی مختلط که بخشهای حقیقی و موهومی آن تبدیل هیلبرت یکدیگر بهشمار میآیند
نشانک مغناطیسی،سیگنال مغناطیسیmagnetic signalواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفة اندازهگیریشدهای از میدان مغناطیسی مشاهدهشده
پالایة نشانک تحلیلی،پالایة سیگنال تحلیلیanalytic signal filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوارزمی/ الگوریتم پردازش که سه گرادیان متعامد میدان مغناطیسی کل را برای بهدست آوردن نشانک تحلیلی/ سیگنال تحلیلی محاسبه میکند
روش نشانک تحلیلی،روش سیگنال تحلیلیanalytic signal methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی بر پایة شیوههای مختلف پردازش براساس مفهوم نشانک تحلیلی/ سیگنال تحلیلی
شنلیکلغتنامه دهخداشنلیک . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ) شلیک توپ و جز آن . (ناظم الاطباء). در تداول عامه صورتی از شلیک است . و رجوع به شلیک شود.
شنلکلغتنامه دهخداشنلک . [ ش َ ل َ ] (اِ) خوشه ، اعم از خوشه ٔ انگور یا خرما یا گندم یا جو. (برهان ) (از آنندراج ). خوشه . (جهانگیری ). سنبل . خوشه ٔ غله و خوشه ٔ انگور و خوشه ٔ خرما. (ناظم الاطباء).
شنلوکلغتنامه دهخداشنلوک . [ ش َ ] (اِ) بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چرم یا چوبی باشد مدور که در گلوی دوک محکم سازند و بعربی فلکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). بادریسه ٔ دوک باشد و آن را به تازی فلکه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). بادریسه ٔ دوک . (ناظم الاطباء).
شنلیکلغتنامه دهخداشنلیک . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ) شلیک توپ و جز آن . (ناظم الاطباء). در تداول عامه صورتی از شلیک است . و رجوع به شلیک شود.
شنلکلغتنامه دهخداشنلک . [ ش َ ل َ ] (اِ) خوشه ، اعم از خوشه ٔ انگور یا خرما یا گندم یا جو. (برهان ) (از آنندراج ). خوشه . (جهانگیری ). سنبل . خوشه ٔ غله و خوشه ٔ انگور و خوشه ٔ خرما. (ناظم الاطباء).
شنلوکلغتنامه دهخداشنلوک . [ ش َ ] (اِ) بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چرم یا چوبی باشد مدور که در گلوی دوک محکم سازند و بعربی فلکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). بادریسه ٔ دوک باشد و آن را به تازی فلکه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). بادریسه ٔ دوک . (ناظم الاطباء).