شهوت پرست

šahvatparast

معنی

۱. آن‌که مطیع خواهش نفس باشد.
۲. ویژگی کسی که همواره آزمند مجامعت است.

جست‌وجوی دقیق

شهوت پرست

لغت‌نامه دهخدا

شهوت پرست . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (نف مرکب ) هواپرست . (آنندراج ). ابن فرجه . (یادداشت مؤلف ). پیرو شهوات نفسانی : گنهکار و خودرای و شهوت پرست بغفلت شب و روز مخمور و مست . سعدی .مشو تابع نفس شهوت پرست که هر ساع

شهوت پرست

فرهنگ فارسی عمید

۱. آن‌که مطیع خواهش نفس باشد.۲. ویژگی کسی که همواره آزمند مجامعت است.

شهوت پرست

دیکشنری فارسی به عربی

داعر , فاسق

شهوت پرست

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lecherous, lustful, satyr, sensual, sensualist

جست‌وجوی هم‌آوا

سد پرتاب

blocked shot, block 8

واژه‌های مصوب فرهنگستان

در بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتاب‌شده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، به‌طوری‌که از گل جلوگیری شود

سهود

لغت‌نامه دهخدا

سهود. [ س َ ] (ع ص ) نوجوان تازه بدن یا درازبالای توانا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).

سهود

لغت‌نامه دهخدا

سهود. [ س ُ ] (ع اِمص ) بیداری . (ناظم الاطباء).

شحوط

لغت‌نامه دهخدا

شحوط. [ ش ُ ] (ع مص ) شَحط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دور شدن .(تاج المصادر) (المصادر زوزنی ). رجوع به شحط شود.

شحوذ

لغت‌نامه دهخدا

شحوذ. [ ش َ ] (ع ص ) به معنی وصفی شحذ باشد. (اقرب الموارد). شحیذ. رجوع به شجذ شود.

جست‌وجوی مشابه

شهوت پرستی

لغت‌نامه دهخدا

شهوت پرستی . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) پیروی از شهوت نفسانی : نشاط هر دو در شهوت پرستی به شیر مست ماند از شیرمستی . نظامی .چو دانست استاد کآن تیزهوش به شهوت پرستی برآورد جوش .نظامی

شهوت پرستانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lecherous

شهوت پرستی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

lechery, lubricious, sensualism, sensuality

به طور شهوت پرستانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sensually

جست‌وجوی متن

داعر

دیکشنری عربی به فارسی

شهواني , شهوت پرست

lecherous

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شجاعانه، شهوانی، شهوت پرست

lewd

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نابینا، هرزه، ناشی از هرزگی، شهوت پرست

lewdest

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بی رحم، هرزه، ناشی از هرزگی، شهوت پرست

lewder

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چرت زدن، هرزه، ناشی از هرزگی، شهوت پرست

جست‌وجوی هم‌آغاز

شهوت

لغت‌نامه دهخدا

شهوت . [ ش َهَْ وَ ] (ع اِمص ، اِ) آرزو. (مهذب الاسماء). آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (ناظم الاطباء). آرزو و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مطلق آرزوو خواهش . (آنندراج ). اشتیاق . رغبت شدید. آرزوی چیزی . خواهش چی

شهوت

فرهنگ فارسی عمید

۱. چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن.۲. جنبش نفس در طلب لذت و آنچه دوست دارد؛ خواهش نفس؛ میل و رغبت به درک لذت.۳. میل به جماع.

شهوت

دیکشنری فارسی به عربی

اخدود , رغبة , لحم

شهوت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

concupiscence, desire, Eros, lewdness, lust, passion, sexuality

شهوت

فرهنگ فارسی معین

(شَ وَ) [ ع . شهوة ] (اِ.)1 - میل ، خواهش نفس . 2 - میل شدید و غیرطبیعی به چیزی .

جست‌وجوی هم‌قافیه

حرف شهوت

لغت‌نامه دهخدا

حرف شهوت . [ ح َ ف ِ ش َهَْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف میل . رجوع به حرف میل شود.

شهوت

لغت‌نامه دهخدا

پرشهوت

لغت‌نامه دهخدا

پرشهوت . [ پ ُ ش َ وَ ] (ص مرکب ) که شهوت بسیار دارد. پرشبق . مقابل کم شهوت .

تیزشهوت

لغت‌نامه دهخدا

تیزشهوت . [ ش َ وَ ] (ص مرکب ) شوخ و شهوت پرست . (ناظم الاطباء). سخت به گشن آمده . ماده که سخت خواهان نر است یا بعکس . هواس . طیط. مغتلم . مغتلمه :خروس ، حیوانی تیزشهوت است . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به شهوت و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

شهوت

فرهنگ فارسی عمید

درپیوند

بیشتر بدانید

شهوت پرست

šahvatparast

معنی

جست‌وجوی دقیق

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی هم‌آوا

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی مشابه

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

جست‌وجوی متن

دیکشنری عربی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

فرهنگ فارسی عمید