ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
سههشتوجهی سهگوشهای، سههشت وجهی سهگوشtrigonal trisoctahedronواژههای مصوب فرهنگستان← سههشتوجهی
سیه پیسهلغتنامه دهخداسیه پیسه . [ ی َه ْ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) سیاه پیسه . آنکه خال سفید و لکه سفید داشته باشد : این باز سیه پیسه نگر بی پر و چنگال کو هیچ نه آرام همی گیرد و نه هال .ناصرخسرو.
شه شهلغتنامه دهخداشه شه . [ ش َه ْ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه شاه که در اصطلاح شطرنج آنرا کش گویند : گفت شه شه وآن شه کبر آورش یک به یک شطرنج برزد بر سرش .مولوی .
شیعانلغتنامه دهخداشیعان . [ ش َ ی َ ] (ع مص ) به معنی شیع است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شیع شود.
شیعاءلغتنامه دهخداشیعاء. [ ش ُ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَیِّع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شیع شود.
شیعلغتنامه دهخداشیع. [ ش َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) تابع و پیرو. ج ، شُیَعاء. گویند: هم شیعاء؛ ای کل واحد شیع لصاحبه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || شریک ، گویند: هذا شیع هذا؛ یعنی این شریک است در امری مشاع با وی . (از اقرب الموارد).
شیعلغتنامه دهخداشیع. (ع ص ، اِ) تابع و پیرو. (آنندراج ): هو شیع نساء؛ او تابع رأی زنان و آمیزش کننده با آنهاست . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شیعوعةلغتنامه دهخداشیعوعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) به معنی شیع است . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). آشکار شدن خبر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به شیع شود.