طاهرهلغتنامه دهخداطاهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) زرین تاج . عنوانی است که فرقه ٔ بابیه به زرین تاج داده اند چون میرزا علی محمد باب در نامه هائی که درباره ٔ وی مینوشته ، او راطاهرة... خطاب میکرده است ، چنانکه باب در پاسخ نامه ٔ یکی از بابیان درباره ٔ زرین تاج مینویسد: «و اما سئلت عن المراة التی زکت
طاهرهلغتنامه دهخداطاهره . [ هَِ رَ ] (اِخ ) ست نفیسه بنت حسن بن زیدبن حسن بن علی بن ابیطالب (ع ) که لقبش طاهره و کریمةالدارین است . در سال 145 هَ . ق . در مکه متولد شده و در مدینه با زهد و عبادت بسر میبرده و هم بالین اسحاق مؤتمن فرزند حضرت صادق (ع ) بوده و از
طاهرةلغتنامه دهخداطاهرة. [ هَِ رَ ] (اِخ ) لقب خدیجه نخستین همسر حضرت پیامبر اسلام (ص ) است که نسب وی در نیای چهارم «قصی » بدینسان به پیامبر می پیوندد: خدیجه بنت خویلدبن اسدبن عبدالعزی بن قصی بن کلاب . خواندمیر گوید: خدیجه اقرب ازواج طاهرات است از روی حسب و نسب به سیدعجم و عرب و کنیت وی ام هند
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ) نشیمن و خانه و دیواری را گویند که از نی و علف سازند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). خانه ای که از نی و علف سازند و در آن مستحفظین باغ انگور پناهنده شوند. (ناظم الاطبا
توارهلغتنامه دهخداتواره . [ ت ُ رَ / رِ ] (اِ) خانه ای باشد که در آن بجز سرگین و پلیدی و کاه هیچ نبود. (صحاح الفرس ). خانه ای را گویند که در آن کاه و سرگین و پلیدیها ریزند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زبیل دان . (ناظم الاطباء). || خار سر دیوار و
خمسه ٔ طاهرهلغتنامه دهخداخمسه ٔ طاهره . [ خ َ س َ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) خمسه ٔ آل عبا. خمسه ٔ طیبه . پنج تن . رجوع به خمسه ٔ آل عبا شود.
قرةالعینلغتنامه دهخداقرةالعین . [ ق ُرْ رَ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) نام طاهره شاعره ٔ نامور. رجوع به طاهره و باب شود.
طاهرةلغتنامه دهخداطاهرة. [ هَِ رَ] (ع ص ) مؤنث طاهر: اِمراءةٌ طاهرةٌ؛ زن پاک از نجاست . || زن پاک از عیب و منقصت . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). ج ، طاهرات . || اثلق .
خمسه ٔ طاهرهلغتنامه دهخداخمسه ٔ طاهره . [ خ َ س َ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) خمسه ٔ آل عبا. خمسه ٔ طیبه . پنج تن . رجوع به خمسه ٔ آل عبا شود.