طرادهفرهنگ فارسی معین(طَ رّ دِ) [ ع . طرادة ] 1 - (اِفا.) مؤنث طراد. 2 - (اِ.) کشتی تندرو. 3 - قایق ، زورق . 4 - علم ، درفش .
ترادهلغتنامه دهخداتراده . [ ت َرْ را دَ / دِ ] (اِ) قایق و کرجی و گمی . (ناظم الاطباء). رجوع به طرادة شود.
ترودهلغتنامه دهخداتروده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) توده و پشته و تپه . (ناظم الاطباء). || جفت و زوج و دوگانه . (ناظم الاطباء). مصحف ترووه است . رجوع به همین کلمه شود.
طراده چیلغتنامه دهخداطراده چی . [ طَرْ را دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: طراده + چی ، مزید مؤخر ترکی ) آنکه طراده راند. راننده ٔ کرجی . قایق ران .
ترادهلغتنامه دهخداتراده . [ ت َرْ را دَ / دِ ] (اِ) قایق و کرجی و گمی . (ناظم الاطباء). رجوع به طرادة شود.
لتکالغتنامه دهخدالتکا. [ ل ُ ] (روسی ، اِ) (در تداول بعضی نقاط سواحل دریای خزر) قایق . کرجی . بلم . فقه . طراده . زورق . قارب . لتکه . غراب .
قایقلغتنامه دهخداقایق . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) کشتی . (آنندراج ). کرجی . بلم . ناوچه . زورق . قُفَّه . طراده .لتکا. قارب . ترکیبات : قایق ران . قایق رانی . قایقچی .
بلملغتنامه دهخدابلم . [ ب َ ل َ ] (اِ) قسمی کرجی بی دیواره که از تیرهای بهم پیوسته کنند در خلیج فارس . نامی است که در جنوب به قایق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قایق . قُفّه . طَرّادة. زورق . کرجی . لتکا.
کرجیلغتنامه دهخداکرجی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از کشتی خرد که برای حمل اسباب به کار برند. (آنندراج ). کشتی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). زورق . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). طَرّاده . لُتکا. بَلَم . قُفّه . غُراب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زورق شود.
طراده چیلغتنامه دهخداطراده چی . [ طَرْ را دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: طراده + چی ، مزید مؤخر ترکی ) آنکه طراده راند. راننده ٔ کرجی . قایق ران .