فاجعهدیکشنری فارسی به انگلیسیobscenity, adversities, calamity, catastrophe, disaster, holocaust, plague, tragedy
فاجعةلغتنامه دهخدافاجعة. [ ج ِ ع َ ] (ع اِ) سختی و اندوه . (ناظم الاطباء). بلا و مصیبت . ج ، فواجع. (اقرب الموارد).
فاجعۀ فرابنفشultraviolet catastropheواژههای مصوب فرهنگستاننارسایـی قانون ریلی ـ جینز در مـورد تابش جسم سیاه در طولِموجهای کوتاه
فاجعهگَردیdisaster tourismواژههای مصوب فرهنگستانسفر به محلی مصیبتزده که هدف از آن عمدتاً بازدید از آن محل است
اُکسایش فاجعهبارcatastrophic oxidationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واکنش فلزـ اکسیژن که در آن، با افزایش زمان، میزان آسیب و آهنگ خوردگی پیوسته افزایش مییابد و درنتیجه، اکسید فلزی از زیرآیند (substrate) جدا میشود و خاصیت حفاظتکنندگی آن از دست میرود
فاجعهگَردیdisaster tourismواژههای مصوب فرهنگستانسفر به محلی مصیبتزده که هدف از آن عمدتاً بازدید از آن محل است
نظریۀ فاجعهcatastrophe theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که تحولات ناگهانی و مصیبتبار ناشی از یک تغییر جزئی را در وضعیت موجود در صحنۀ بینالمللی یا یک جامعة فرهنگی تبیین میکند
نظریة فاجعهcatastrophe theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبتنی بر مدل ریاضی که بر پایة آن تغییری جزئی میتواند به فاجعة ناگهانی منجر شود و روال طبیعی تطورِ فرهنگی را مختل کند نیز: فاجعهگرایی catastrophism