لغتنامه دهخدا
قاذورة. [ رَ ] (ع ص ) مرد بدخوی و غیرتمند. || مردی که مکروه و ناخوش دارد چیزی را پس نخورد آن را. || مردناآمیزنده به مردم از بدخوئی . || شتر که در کرانه فروخوابد از شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || (اِمص ) پلیدی و نجاست .(آنندراج ). || فاحشگی و زنا. (منتهی ا