لغتنامه دهخدا
کندش . [ ک ُ دِ ] (اِ) گلوله ٔ پنبه برزده را گویند که به جهت رشتن مهیا کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). بندش . غلوله ٔ پنبه ٔ برزده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). سبیخه . (السامی ). || چوبی را گویند که حلاجان پنبه ٔ برزده را بر آن پیچند تا گلوله شود. (برهان )