لغتنامه دهخدا
لحیة. [ ل ِح ْ ی َ ] (ع اِ) ریش . محاسن شعر الخدین و الذقن . ج ، لِحی ̍، لُحی ̍. (منتهی الارب ). لحوی منسوب بدان است . (آنندراج ). و هما لحیتان : اللحیة لیة ما لم تطل من الطلیة : لحیه ٔ طاهربن ابراهیم لحیه ای هست ازدر تعظیم . <p class="auth