ماترکلغتنامه دهخداماترک . [ ت َ رَ ] (ع اِ مرکب ) برجای مانده . آنچه مرده بجای ماند. ترکه .مرده ریگ . میراث . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مرده ریگ و میراث و ماترک در ردیف خود شود.
مؤترقلغتنامه دهخدامؤترق . [م ُءْ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتراق . بیدار ماننده به شب . (از منتهی الارب ، ماده ٔ ارق ) (آنندراج ). بیدار و بیخواب و ناتوان از بیخوابی . (ناظم الاطباء).
مؤترکلغتنامه دهخدامؤترک . [ م ُءْ ت َ رِ ] (ع ص ) اراک مؤترک ؛ اراک بسیار و درهم پیچیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درخت اراک که استوار و کلان و جوان شده باشد. (آنندراج ).