متزایللغتنامه دهخدامتزایل . [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) جدا. (آنندراج ). جدا و علیحده . (ناظم الاطباء). || جدا شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دور و متفرق . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فانی و ناپایدار. || زیان کرده . (ناظم الاطباء). || تجزیه شده
متزیللغتنامه دهخدامتزیل . [ م ُ ت َ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) پراکنده و متفرق شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به تزیل شود.
مثجللغتنامه دهخدامثجل . [ م ُ ث َج ج َ ] (ع ص ) مردی که شکمش کلان و فراخ باشد یا مرد برآمده تهیگاه . اَثجَل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکم کلان و شکم فراخ و برآمده تهیگاه . (ناظم الاطباء). || جوال فراخ و وسیع. (ناظم الاطباء).
متجالیلغتنامه دهخدامتجالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) هویدا کننده باهم حال خود را. (آنندراج ). مر یکدیگر را از حال هم آشکار کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجالی شود.