مجلهلغتنامه دهخدامجله . [ م َ ج َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام عید یهودیان که روز چهاردهم از آذار منعقد می گردد وآن را «بوری » نیز می نامند. (از التفهیم ص 246). جهودان در عید بوری یا پوریم کتابی می خوانند که آن را به زبان عبری «مغیلا» می گویند و گویا کلمه مجله ٔ عربی
مجلهلغتنامه دهخدامجله . [ م َ ج َل ْ ل َ / ل ِ ] (ع اِ) آنچه که همچون کتاب و رساله ای از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته ای یا پانزده روزی یا ماهی و جز آن طبع کنند و انتشار دهند. ج ، مجلات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل و بعد شود.
مجلحلغتنامه دهخدامجلح . [ م ُ ج َل ْ ل ِ / م ُ ل ِ ] (ع ص ) مرد بسیارخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پرخور و اکول . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیش آینده و به قوت گذرنده از کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).
مجلحلغتنامه دهخدامجلح . [ م ُ ج َل ْ ل َ ] (ع ص ) خوردنی . || درخت خورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مأکول و خورده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجلةلغتنامه دهخدامجلة. [ م َ ج َل ْ ل َ] (ع اِ) (از «ج ل ل ») صحیفه ٔ حکمت . (تعریفات جرجانی ). کتاب حکمت و ادب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صحیفه ای که در آن حکمت باشد. گویند: قراء مجلة لقمان ؛ یعنی صحیفه ٔ لقمان را خواند. و ابن الاعرابی گوید: «از اعرابیی در حالی که کراسه ای د
مجلةلغتنامه دهخدامجلة. [ م َ ل َ ] (ع اِ) پوستک آبله که در آن آب گرد آید از اثر کار. ج ، مِجال و مَجل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مظلهلغتنامه دهخدامظله . [ م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ] (ازع ، اِ) مظلة. خیمه و سایبان بزرگ : باغ از حریر حله بر گل زند مظله مانند سبزکله بر تکیه گاه دارا. کسایی مروزی .هر که ما را بدید و در حق فر
gazettesدیکشنری انگلیسی به فارسیرسانه ها، روزنامه، مجله، مجله رسمی، اعلان و اگهی، در مجله رسمی چاپ کردن
gazetteدیکشنری انگلیسی به فارسیخبرنامه، روزنامه، مجله، مجله رسمی، اعلان و اگهی، در مجله رسمی چاپ کردن