مرایالغتنامه دهخدامرایا. [ م َ ] (ع اِ) رگها که از شیر پر شود و ریزد. (از منتهی الارب ). عروقی که ممتلی از شیر گردد و از آنها شیر بیرون تراود. (از بحر الجواهر). || ج ِ مرآت و مرآة، به معنی آینه است . (از منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). رجوع به مرآة شود. || ج ِ مَری ّ است . (از ناظم الاطباء).
مرالغتنامه دهخدامرا. [ م َ ] (از « مََ »، مخفف «من » + را) من را. برای من . به من . مرا به دو صورت استعمال شده است : صورت مفعولی و صورت مسندالیهی . کلمه ٔ مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است :به من . با من : کنون همانم و خانه همان و شهر هم
مرالغتنامه دهخدامرا. [ م ِ ] (اِ) دوستی . یاری . || آفتاب . || جهان .عالم . || جرعه های مساوی . (ناظم الاطباء).
مرالغتنامه دهخدامرا. [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) در این بیت از مسعودسعد ظاهراً به جای «مَرْی ْ» استعمال شده است و آن دست و پا کوفتن اسب است به زمین : نه این تازیان را مرا و چرانه این بختیان را نشاط کنام .مسعودسعد.
مرایاءةلغتنامه دهخدامرایاءة.[ م ُ ی َ ءَ ] (ع مص ) پرهیز کردن و نگاه داشتن . (از منتهی الارب ): رایاه مرایاءة؛ اتقاه . (اقرب الموارد).
مرائیلغتنامه دهخدامرائی . [ م َ ](ع اِ) ج ِ مرآة. (ناظم الاطباء). ج ِ مرآة و مراء و مرایا. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به مرآة شود.
منظوردیکشنری عربی به فارسیديد , بينايي , منظره , چشم انداز , مناظر و مرايا , جنبه فکري , لحاظ , سعه نظر , روشن بيني , مال انديشي , تجسم شي , خطور فکر , ديدانداز
perspectiveدیکشنری انگلیسی به فارسیچشم انداز، منظر، دید، لحاظ، منظره، جنبه فکری، روشن بینی، بینایی، سعه نظر، مناظر و مرایا، مال اندیشی، تجسم شی، خطور فکر، دیدانداز
گاوسلغتنامه دهخداگاوس . (اِخ ) شارل فردریک . ریاضی دان و منجم آلمانی متولد در برونسویک (1777 - 1855 م .) که بسبب تحقیقات فراوان درباره ٔ مقناطیس و علم مناظر و مرایا مشهور گردیده است .
مرایاءةلغتنامه دهخدامرایاءة.[ م ُ ی َ ءَ ] (ع مص ) پرهیز کردن و نگاه داشتن . (از منتهی الارب ): رایاه مرایاءة؛ اتقاه . (اقرب الموارد).