مرمرینلغتنامه دهخدامرمرین . [ م َ م َ ] (ص نسبی ) مرمری . منسوب به مرمر. چون مرمر. سخت سپید و درخشان : یکی چون زمردین بیرم ، دوم چون بسدین مجمرسیم چون مرمرین افسر، چهارم عنبرین مدری .منوچهری .
میرمیرانلغتنامه دهخدامیرمیران . (اِ مرکب ) امیر امیران . امیرالامراء. فرمانروای فرمانروایان . || عنوانی بود که در دوره ٔ تیموری و صفوی به سادات محترم داده می شد. || نوعی شیرینی است که در گیلان بانشاسته ٔ برنج و روغن درست کنند. (یادداشت مؤلف ).
غیرآلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] غیرآلی، معدنی، کانی آذرین، آتشفشانی، رسوبی مرمری (مرمرین) سفالی صنعتی سنگی، خاکی ◄ زمینی
سفیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سیمین، شیری، استخوانی، گچی، دوغی، نقرهای، روشن، براق، شفاف مرمری (مرمرین)، بلوری، برفی، پوشیده ازبرف کمرنگ
پلاستیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] پلاستیک، شکلپذیر، منعطف تراشیده، قالبگیری شده، ریخته سفالی، برنز، سنگی، مرمر، مرمرین منجمد، جامد ◄ چگال