مسواکلغتنامه دهخدامسواک . [ م ِس ْ ] (ع اِ) چوب دندان مال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چوبی است از درخت اراک که بدان دندان را مالش دهند. (از اقرب الموارد). سواک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). خَمط. چوب درخت مسواک .چوب اراکة. درخت مسواک . اِسحَل . بشامة. دندان خاره . چوج . دندان
مسواک الراعیلغتنامه دهخدامسواک الراعی . [ م ِس ْ کُرْ را ] (ع اِ مرکب ) شامل زوفرا و شیطرج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بعضی گویند زوفراست و بعضی گویند شیطرج است و این صحیح است . (ابن البیطار). و رجوع به زوفرا و شیطرج شود.
مسواک العبادلغتنامه دهخدامسواک العباد. [ م ِس ْ کُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) قتاد. گون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به قتاد و گون شود.
مسواک العباسلغتنامه دهخدامسواک العباس . [ م ِس ْ کُل ْ ع َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) رعی الأبل . رعی الایل . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و رجوع به رعی الابل و رعی الایل شود. || بعضی گویند دوای معروفی است که بیونانی نُوارِس نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسواک القرودلغتنامه دهخدامسواک القرود. [ م ِس ْ کُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) اشنه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکرة ضریر انطاکی ). رجوع به اشنه شود.
مسواک المسیحلغتنامه دهخدامسواک المسیح . [ م ِس ْ کُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) نوع بزرگ نوارِس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به نوارس شود. || گون . قتاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به گون و قتاد شود.
مسواکیانSalvadoraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از کلمسانان درختی یا درختچهای با سه سرده و حدود دوازده گونه که در مناطق گرم و خشک میرویند و گلهای منظم و کوچک و معمولاً چهارپر دارند که در گلآذینهای دستهای (fascicles) بهصورت مجتمع قرار گرفتهاند و برگهای آنها ساده و علفی یا چرمی با آرایش کامل و متقابل است
مسواک الراعیلغتنامه دهخدامسواک الراعی . [ م ِس ْ کُرْ را ] (ع اِ مرکب ) شامل زوفرا و شیطرج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بعضی گویند زوفراست و بعضی گویند شیطرج است و این صحیح است . (ابن البیطار). و رجوع به زوفرا و شیطرج شود.
مسواک العبادلغتنامه دهخدامسواک العباد. [ م ِس ْ کُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) قتاد. گون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به قتاد و گون شود.
مسواک العباسلغتنامه دهخدامسواک العباس . [ م ِس ْ کُل ْ ع َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) رعی الأبل . رعی الایل . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و رجوع به رعی الابل و رعی الایل شود. || بعضی گویند دوای معروفی است که بیونانی نُوارِس نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسواک القرودلغتنامه دهخدامسواک القرود. [ م ِس ْ کُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) اشنه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکرة ضریر انطاکی ). رجوع به اشنه شود.
مسواک الراعیلغتنامه دهخدامسواک الراعی . [ م ِس ْ کُرْ را ] (ع اِ مرکب ) شامل زوفرا و شیطرج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بعضی گویند زوفراست و بعضی گویند شیطرج است و این صحیح است . (ابن البیطار). و رجوع به زوفرا و شیطرج شود.
مسواک العبادلغتنامه دهخدامسواک العباد. [ م ِس ْ کُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) قتاد. گون . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به قتاد و گون شود.
مسواک العباسلغتنامه دهخدامسواک العباس . [ م ِس ْ کُل ْ ع َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) رعی الأبل . رعی الایل . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و رجوع به رعی الابل و رعی الایل شود. || بعضی گویند دوای معروفی است که بیونانی نُوارِس نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسواک القرودلغتنامه دهخدامسواک القرود. [ م ِس ْ کُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) اشنه . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از تذکرة ضریر انطاکی ). رجوع به اشنه شود.
مسواک المسیحلغتنامه دهخدامسواک المسیح . [ م ِس ْ کُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) نوع بزرگ نوارِس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به نوارس شود. || گون . قتاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به گون و قتاد شود.