مفاجاتلغتنامه دهخدامفاجات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. (آنندراج ). مفاجاة. ناگاه گرفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفاجا و مفاجاة و مفاجاءة شود.- به مفاجات ؛ ناگهان . به ناگاه . بغتةً : به بعضی م
مفازاتلغتنامه دهخدامفازات . [ م َ] (ع اِ) مفازة. (ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). بیابانهای بی آب : و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند. که امروز با زمین هموار گشته است و با مفازات و اودیه برابر شده . (چهارمقاله صص 45</spa
مفاجاةلغتنامه دهخدامفاجاة. [ م ُ ] (ع مص ) کسی راناگاه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. فِجاء. (منتهی الارب ). و رجوع به مفاجات و مفاجا و مفاجاءة شود.
مفاجاءةلغتنامه دهخدامفاجاءة. [ م ُ ج َ ءَ ] (ع مص ) ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فِجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاة و مفاجات شود.
وحیلغتنامه دهخداوحی . [ وَ حی ی ] (ع ص ) شتاب و تیزرو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). سریع.- سم وحی ؛ سم الساعة.- شی ٔ وحی ؛ عجل مسرع . (ناظم الاطباء).- موت وحی ؛ مرگ مفاجات و سریع. (ناظم ال
مفاجالغتنامه دهخدامفاجا. [ م ُ ] (از ع ، ق ) مخفف مفاجات به معنی ناگاه .(غیاث ) (آنندراج ). نابیوسان . ناگه . ناگهان . ناگاهان . فجاءةً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اندوهم از آن است که یک روز مفاجاآسیبی از این دل بفتد بر جگر آید. فرخی .</
صدرالدینلغتنامه دهخداصدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) موهوب بن عمربن موهوب الجزری . وی در جمادی الاَّخر سال 590 هَ . ق . در جزیره متولد و از علم سخاوی و شیخ عزالدین بن عبدالسلام فراگرفت و در فقه و مذهب و اصول و نحو بارع شد و طلاب بسیار نزد وی علم آموختند، و فتاو