مقتنیلغتنامه دهخدامقتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) سرمایه دار. (غیاث ) (آنندراج ). || سرمایه دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || ورزنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). کسب کننده . فراهم آورنده . جمع کننده . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مالک . (ناظم الاطباء). و رجوع به اقتناء شود.
مقتنیلغتنامه دهخدامقتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) متصرف و مالک شده . (ناظم الاطباء). به دست آمده . فراهم آمده . مُکتَسَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مکتنیلغتنامه دهخدامکتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کنیه گذارنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کنایه کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اکتناء شود.
مِيقَاتِنَافرهنگ واژگان قرآنوعده گاه ما (ميقات :وقت معين شده براي عمل است و اين کلمه بر مکان معين براي عمل نيز اطلاق ميشود )
مقطنةلغتنامه دهخدامقطنة. [ م ِ طَ ن َ ] (ع اِ) پنبه زار. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مقتئنلغتنامه دهخدامقتئن . [ م ُ ت َ ءِن ن ] (ع ص ) (از «ق ت ن ») مُقَتَّن . راست ایستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راست ایستنده . (آنندراج ). منتصب . (ذیل اقرب الموارد) (محیط المحیط).
مقتنلغتنامه دهخدامقتن . [ م ُ ت َن ن ] (ع ص ) راست ایستاده و راست . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). راست ایستنده . (آنندراج ). و رجوع به اقتنان شود. || بزکوهی برشونده به قنه که کوه خرد باشد. (آنندراج ).
مقتنیاتلغتنامه دهخدامقتنیات . [ م ُ ت َن َ ] (ع اِ) اسباب دنیوی . || سرمایه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). چیزهای بدست آمده . مکتسبات .
علی سموقیلغتنامه دهخداعلی سموقی . [ ع َ ی ِ س َم ْ مو ] (اِخ ) ابن احمد طائی سموقی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین . وی از بزرگان دعات باطنیه ٔ دروز، و یکی از «حدود خمسه ٔ» آنان بود. از او بکنایت «تالی » و «جناح ایسر» نام برند و «مقتنی » لقب دهند. ونیز بنام «الوزیر الخامس » وی را خوانند و د
مقتنیاتلغتنامه دهخدامقتنیات . [ م ُ ت َن َ ] (ع اِ) اسباب دنیوی . || سرمایه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). چیزهای بدست آمده . مکتسبات .