مهارتلغتنامه دهخدامهارت . [م َ / م ِ رَ ] (ع اِمص ) زیرکی و رسایی در کار و استادی و زبردستی . (ناظم الاطباء). استادی . (غیاث اللغات ). حذاقت . حاذقی . (از اقرب الموارد). ماهری . (یادداشت مؤلف ). مهارة : بازرگان پرسید که دانی زدن ؟ گفت
مهارتدیکشنری فارسی به انگلیسیadeptness, ability, art, artifice, attainment, competence, craft, deftness, dexterity, expertise, expertness, facility, finesse, hand, industry, knack, manship _, mastery, neatness, professionalism, proficiency, prowess, science, ship _, skill, technique, touch
محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م ُ رِ ] (ع ص ) محاردة. ماده شتر کم شیر و یا ماده شتر که شیر آن بند شده باشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
محاردلغتنامه دهخدامحارد. [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ محرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محرد شود. || لفچهای شتر. (منتهی الارب ). لبهای مردم و شتر و اسب . (ناظم الاطباء). رجوع به محرد شود.
معارضلغتنامه دهخدامعارض . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ معرض . (بحرالجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محلهای عرضه کردن . جاهای نمایش : زن صاحب جمال در بعضی ملابس خوبتر نماید و کنیزک بیش بها در بعضی معارض خریدارگیرتر آید. (المعجم چ مدرس رضوی ص 331</s
معاریضلغتنامه دهخدامعاریض . [ م َ ] (ع اِ) کلامی که معنی آن مشکل و پوشیده و پنهان باشد. (ناظم الاطباء). ج ِ مِعراض . سخنهای پوشیده ٔ غیرصریح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). توریه به وسیله ٔ چیزی از چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به معراض شود. || مثل و مانند سخن و گفتار. (
بازآموزی مهارتtraining to proficiencyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آموزش و ارزیابی رایج که در آن در صورت ناکام ماندن فراگیرنده و با نظر ارزیاب اجرای یک رویداد مشخص تکرار میشود
بازآموزی مهارتtraining to proficiencyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آموزش و ارزیابی رایج که در آن در صورت ناکام ماندن فراگیرنده و با نظر ارزیاب اجرای یک رویداد مشخص تکرار میشود