نائصلغتنامه دهخدانائص . [ ءِ ] (ع ص ) سر دروادارنده ٔ رمنده . (منتهی الارب ). الرافع رأسه نافراً. (اقرب الموارد). سر دروا داشتن حیوان رمنده . (ناظم الاطباء).
ناز و نیازلغتنامه دهخداناز و نیاز. [ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شیوه های عشق و حسن و حرکات و سکناتی که از طرفین سر زند. (آنندراج ) (بهار عجم ). || ناز و نعمت . نعمت و فراوانی : چنین گفت با دختر سرفرازکه ای پروریده به ناز و نیاز.فردوسی .<br