ناشتالغتنامه دهخداناشتا. [ ش ْ /ش ِ ] (ص ) ناهار را گویند که از بامداد باز چیزی نخوردن است . (برهان قاطع) . به معنی نهار که از دیرگاه چیزی نخورده باشد و آن را ناشتاب نیز گویند. (انجمن آرا). کسی که از صبح چیزی نخورده باشد. (فرهنگ نظام ) . گرسنه بودن یعنی نهار م
ناشتافرهنگ فارسی عمید۱. شخص گرسنه که از بامداد چیزی نخورده باشد.۲. گرسنه؛ غذانخورده.⟨ ناشتا شکستن: [مجاز] غذایی اندک در بامداد خوردن؛ ناشتایی خوردن.
ناشتائیلغتنامه دهخداناشتائی . (اِ) هر چیزی که پس از مدتی چیز نخوردن و روزه گرفتن خورند. (ناظم الاطباء). صبحانه . ناهارشکن . ناشتاشکن . زیرقلیانی . سلفه . طعام مختصری که صبح با چای یا قهوه ٔ رقیق خورند. || (حامص ) روزه داری . گرسنگی . ناهاری . (ناظم الاطباء). ناشتا بودن . رجوع به ناشتا شود.
ناشتابیلغتنامه دهخداناشتابی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) آهستگی . شکیبائی . صبوری . (ناظم الاطباء). شتاب نکردن . عمل ناشتاب . رجوع به ناشتاب شود.
ناشتابانلغتنامه دهخداناشتابان . [ ش ِ ] (ص مرکب ) شکیبا. که عجول و شتابان نیست . مقابل شتابان . رجوع به شتابان شود.
ناشتاخوردهلغتنامه دهخداناشتاخورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که ناهاری کرده باشد. (ناظم الاطباء). ناشتائی خورده . که ناشتائی خورده است . رجوع به ناشتائی شود.
ناشتائیلغتنامه دهخداناشتائی . (اِ) هر چیزی که پس از مدتی چیز نخوردن و روزه گرفتن خورند. (ناظم الاطباء). صبحانه . ناهارشکن . ناشتاشکن . زیرقلیانی . سلفه . طعام مختصری که صبح با چای یا قهوه ٔ رقیق خورند. || (حامص ) روزه داری . گرسنگی . ناهاری . (ناظم الاطباء). ناشتا بودن . رجوع به ناشتا شود.
ناشتابلغتنامه دهخداناشتاب . [ ش ْ / ش ِ ] (ص ، اِ) به معنی ناشتا و ناهار است که از صبح باز چیزی نخوردن باشد. (برهان قاطع) : هرگه که عالمی را بینم به هر مرادجود تو سیر کرده و من ناشتاب تو. مسعودسعد.یا
ناهارناشتالغتنامه دهخداناهارناشتا. [ رِ ] (ص مرکب ) از اتباع است ، بکلی ناشتا. بالتمام ناشتا. (یادداشت مؤلف ).
ناشتابیلغتنامه دهخداناشتابی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) آهستگی . شکیبائی . صبوری . (ناظم الاطباء). شتاب نکردن . عمل ناشتاب . رجوع به ناشتاب شود.
ناشتابانلغتنامه دهخداناشتابان . [ ش ِ ] (ص مرکب ) شکیبا. که عجول و شتابان نیست . مقابل شتابان . رجوع به شتابان شود.
ناشتاخوردهلغتنامه دهخداناشتاخورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کسی که ناهاری کرده باشد. (ناظم الاطباء). ناشتائی خورده . که ناشتائی خورده است . رجوع به ناشتائی شود.
ناشتا شکستنلغتنامه دهخداناشتا شکستن . [ ش ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ناهار کردن . اندک چیزی خوردن . (آنندراج ) (برهان قاطع). اندک چیزی خوردن . (فرهنگ نظام ). تسلیف . تَلَمﱡج . تَلمیج . افطار کردن .
ناشتائی شکستنلغتنامه دهخداناشتائی شکستن . [ ش ْ / ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ناهاری کردن . چیز اندک خوردن . (ناظم الاطباء). ناشتائی خوردن . صبحانه خوردن . افطار کردن .
نهار و ناشتالغتنامه دهخدانهار و ناشتا. [ ن َ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) صبح هیچ نخورده . (یادداشت مؤلف ).
ناهارناشتالغتنامه دهخداناهارناشتا. [ رِ ] (ص مرکب ) از اتباع است ، بکلی ناشتا. بالتمام ناشتا. (یادداشت مؤلف ).