ناشدنیلغتنامه دهخداناشدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) ناشو. غیرممکن . (آنندراج ) (از فرهنگ فرنگ ). محال . ناممکن . چیزی که مقدر نشده باشد. (ناظم الاطباء). ممتنع. نشدنی . ناممکن . مستحیل : اینهاشدنی است آنچه آن ناشدنیست آن است که من ترا فراموش کنم . <p class="auth
نوشیدنیلغتنامه دهخدانوشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیوشیدنی . رجوع به نیوشیدن و نوشیدن (مدخل ِ دوم ) شود.
نوشیدنیلغتنامه دهخدانوشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت )آنچه لایق نوشیدن است . (فرهنگ فارسی معین ). که قابل آشامیدن است . || آنچه بنوشند. (از فرهنگ فارسی معین ). آشامیدنیها اعم از الکلی یا غیرالکلی .- نوشیدنی سرد ؛ از قبیل شربت ها، مشروب های الکلی .- نوشید
لاینحللغتنامه دهخدالاینحل . [ ی َ ح َل ل ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینحل ) حل ناشدنی . گشوده ناشدنی . که نگشاید، چون مسئلتی غامض .- عقده ٔ لاینحل ؛ گره ناگشودنی . - معمای لاینحل ؛ معمای حل ناشدنی و ناگشودنی .