نانواییلغتنامه دهخدانانوایی . [ نان ْ ] (حامص مرکب ) نانبائی . خبازی . نان پختن . نان ساختن و فروختن . عمل نانوا. رجوع به نانوا شود. || (اِ مرکب ) نانواخانه . تنورستان . دکان نانوا. خبازخانه : ور ز نانواها یک تن به تنوراندازددم نانوایی این معرکه برپا نشود.<p c
نانوالغتنامه دهخدانانوا. [ نان ْ ] (اِ مرکب ) (از: نان + وا، پسوند اتصاف ) نانبا کردی : نان پان [ نان پزخانه ] از پان = وان (فارسی ) . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نان پز. (آنندراج ). کسی که نان می سازدو میفروشد. خباز. (ناظم الاطباء). طالم : سوی نانوا شد سبک باغ
خواص نانواییbaking propertiesواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهای کیفی غلات و آرد و خمیر و افزودنیهای مورداستفاده برای محصولات نانوایی
فراوردۀ نانواییbakery productواژههای مصوب فرهنگستانهر محصولی که بخش اعظم آن از آرد باشد و در نانوایی پخته شود
کیفیت نانواییbaking qualityواژههای مصوب فرهنگستانمناسب بودن یک آرد برای تولید نان خوب با خمیر ورآمده و بافت دلخواه و توزیع یکنواخت حبابهای هوای تشکیلشده در حین تخمیر
مخمر نانواییbaker's yeastواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مخمر صنعتی که از آن در تهیۀ محصولات نانوایی برای ورآوردن خمیر و ایجاد بافت اسفنجی استفاده میشود
خواص نانواییbaking propertiesواژههای مصوب فرهنگستانویژگیهای کیفی غلات و آرد و خمیر و افزودنیهای مورداستفاده برای محصولات نانوایی
پُرکنندۀ فراوردۀ نانواییbakery fillingواژههای مصوب فرهنگستاناجزای طعمدار و شیرینی که داخل برخی فراوردههای نانوایی مانند کیک و بیسکویت گذاشته میشود
فراوردۀ نانواییbakery productواژههای مصوب فرهنگستانهر محصولی که بخش اعظم آن از آرد باشد و در نانوایی پخته شود
کیفیت نانواییbaking qualityواژههای مصوب فرهنگستانمناسب بودن یک آرد برای تولید نان خوب با خمیر ورآمده و بافت دلخواه و توزیع یکنواخت حبابهای هوای تشکیلشده در حین تخمیر