ناگاهانلغتنامه دهخداناگاهان . (ق مرکب ) ناگهان . غفلةً. بغتةً. بدیهةً. به ناگاه . دفعةً. یکباره : بگشادش در با کبر شهنشاهان گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان . منوچهری .به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی .
تکامل ناگهانی،فرگشت ناگهانیquantum evolutionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تکامل حاصل از تغییر بسیار سریع تکاملی در یک دودمان ژنشناختی منفرد که بهظاهر براثر تغییر ناگهانی و بنیادین در محیط گونه به وجود میآید
ناآگاهانلغتنامه دهخداناآگاهان . (ق مرکب ) غفلةً. بغتةً. ناگاه . ناگاهان .ناگه . ناگهان . || علی العمیاء. ندانسته .
ناگاهانیدنلغتنامه دهخداناگاهانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) نیاگاهانیدن . خبر ندادن . آگاه نکردن . ناآگاهانیدن . مقابل آگاهانیدن .
ناآگاهانلغتنامه دهخداناآگاهان . (ق مرکب ) غفلةً. بغتةً. ناگاه . ناگاهان .ناگه . ناگهان . || علی العمیاء. ندانسته .
دچار خوردنلغتنامه دهخدادچارخوردن . [ دُ خُور / خُر دَ ] (مص مرکب ) ملاقی گشتن از ناگاهان به امری ناسازگار یا ددی یا شخصی .
اندوهمندلغتنامه دهخدااندوهمند. [ اَ م َ ] (ص مرکب ) غمگین . مهموم . مغموم . (یادداشت مؤلف ). نجید. منجود. (از منتهی الارب ) : طعام پیش نهاد و هرچند خوردند از آن کمتر نشد. ابولهب گفت : محمد ما را از بهر آن خواند تا این جادوی خویش ما را بنماید. پیغمبر علیه السلام از آن اندو
جزبلاله ٔ طفل بلند شدنلغتنامه دهخداجزبلاله ٔ طفل بلند شدن . [ ج ِ ب َ ل َ / ل ِ ی ِ طِ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، ناگاهان فریاد طفل برآمدن هنگام زخمی سخت مولم و گزیدگی جانوری چون زنبور و عقرب و مانند آن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جزبلاله شود.
حرف توقیتلغتنامه دهخداحرف توقیت . [ ح َ ف ِ ت َ / تُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) الف و نون است که چون در پایان کلمات زمان و مکان درآید معنی توقیت دهد. شمس قیس گوید: در اواخر اوقات و ازمنه معنی توقیت دهد، چنانکه سحرگاهان و بامدادان و ناگاهان و بیگاهان . (المعجم فی
ناگاهانیدنلغتنامه دهخداناگاهانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) نیاگاهانیدن . خبر ندادن . آگاه نکردن . ناآگاهانیدن . مقابل آگاهانیدن .