نصیرلغتنامه دهخدانصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن میرزا نظام اصفهانی از شاعران قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در شیراز سکونت داشته است ، او راست :ترک چشمش تا ز مژگان دست بر شمشیر کردحسرت شهد شهادت از حیاتم سیر کرداز سبک روحان گرانجانی به جائی می رسدکرد پروازی اگر پیکان
نصیرلغتنامه دهخدانصیر. [ ن َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن هاشم بیگ تهرانی از شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی «مدتی به متصدیگری محال خالصه ٔری مشغول بود، بعد از آن محرر دارالانشاء شد بعد از آن وزیر قراباغ شده ، در آن اوقات فوت شد» او راست :زاهد از مجلس چو برخیزد شود هنگامه گرم چون
نصیرلغتنامه دهخدانصیر.[ ن َ ] (اِخ ) نصیرالدین بن غریب شاه درویش دهلوی از شاعران قرن سیزدهم هندوستان است ، در فارسی و اردو اشعاری دارد، وی در نودسالگی در دکن درگذشت . او راست :جلوه پرداز حسن قاتل ماست کشته ٔ تیغ ناز او دل ماست فصل گل در چمن جنون خیز است موح باد صبا سلاسل ماست
نصیرلغتنامه دهخدانصیر. [ ن ُ ص َ ] (اِخ )یکی از فدائیان حضرت شاه مردان بوده . (از آنندراج ).نام شخصی که معتقد به خدائی و الوهیت حضرت امیرالمؤمنین و یعسوب الدین علی بن ابی طالب علیه السلام شده بودو گروه نصیری منسوب به وی می باشد. (ناظم الاطباء).ز غمزه ٔ لب آن فتنه ٔ عجم دیدم ز شهسوار
ژنسیرلغتنامه دهخداژنسیر. [ ژُ ی ِ ] (اِخ ) رسینیل دوژنسیر. نام ترانه سازی از اهالی فرانسه . مولد پاریس بسال 1839 و وفات بسال 1903 م .
نسرلغتنامه دهخدانسر. [ ن َ ] (اِخ ) نام دوستاره است در فلک موسوم به نسر طایر و نسر واقع. (برهان قاطع) (از منتهی الارب ). در ستاره های ثوابت رصدشده ٔ آسمان دو ستاره است که نسر نامیده شده ، نسر طایرو نسر واقع. (فرهنگ نظام ). که [ آن دو ستاره را ] به فارسی دو شاهین گویند. (ناظم الاطباء) <span c
نسرلغتنامه دهخدانسر. [ ن َ س َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه است ، در 57هزارگزی جنوب شرقی کدکن در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 2108 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار و رودخانه ، محصولش غلات و
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان . رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 411 شود.
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران در 26 هزارگزی جنوب شرقی شهریار، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 203 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و میوه های صیفی و چغندرقند، شغل اهالی
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان ، در 16 هزارگزی شمال غربی ابهر، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 444 تن سکنه دارد، آبش از قنات ، محصولش انگور و غلات ، شغل اهالی زراعت و ق
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، در 88 هزارگزی مشرق زرقان در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 97 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش غلات و چغندر، شغل اهالی
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 36 هزارگزی شمال شرقی قره آغاج و 15 هزارگزی جنوب راه مراغه به میانه ، در ناحیه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و <span class
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان . رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 411 شود.
نصیرآباد مویزلغتنامه دهخدانصیرآباد مویز. [ ن َ دِ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 224 شود.
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران در 26 هزارگزی جنوب شرقی شهریار، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 203 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و میوه های صیفی و چغندرقند، شغل اهالی
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان ، در 16 هزارگزی شمال غربی ابهر، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 444 تن سکنه دارد، آبش از قنات ، محصولش انگور و غلات ، شغل اهالی زراعت و ق
نصیرآبادلغتنامه دهخدانصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز، در 88 هزارگزی مشرق زرقان در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 97 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش غلات و چغندر، شغل اهالی
خواجه نصیرلغتنامه دهخداخواجه نصیر. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به نصیرالدین بن محمدبن محمدبن الحسن الطوسی شود.
حسین آباد سلطان نصیرلغتنامه دهخداحسین آباد سلطان نصیر. [ ح ُ س ِ س ُ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . سی هزارگزی شمال نائین ، سه هزارگزی شوسه ٔ اردستان به نائین . سکنه 40 تن . زبان فارسی . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
شمنصیرلغتنامه دهخداشمنصیر. [ ش َ م َ ](اِخ ) کوهی مر هذیل را. (منتهی الارب ). کوه یلملم که هیچکس به بالای آن صعود نکرده . (از معجم البلدان ).
شنصیرلغتنامه دهخداشنصیر. [ ش ِ ] (ع اِمص ) سطبری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستبری و خشونت و درشتی . (ناظم الاطباء). || سختی و یقال :هم فی شنصرة و شنصیر؛ ای شدة. (منتهی الارب ). سختی وبدبختی و نکبت . (ناظم الاطباء). سختی . یقال : هم فی شنصیر؛ ای فی شدة. (از اقرب الموارد). || (اِ) پناه
ده نصیرلغتنامه دهخداده نصیر. [ دِه ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 6هزارگزی باختر الیگودرز. دارای 694 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایر