نمازگرلغتنامه دهخدانمازگر. [ ن َ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه نماز خواند. نمازکن . نمازگزار. مصلی . (فرهنگ فارسی معین ) : در قرآن ذکر نمازگران مؤمنان فراوان کرد. (کشف الاسرار ج 1، از فرهنگ فارسی معین ).
نامأجورلغتنامه دهخدانامأجور. [ م َءْ ] (ص مرکب )بی مزد و اجر. که به اجر و پاداش خود نرسیده است . بی اجر. مقابل مأجور، به معنی اجربرده و پاداش گرفته .
ناآمیزگارلغتنامه دهخداناآمیزگار. (ص مرکب ) حوشی . (منتهی الارب ). غیرمأنوس و بی الفت . (ناظم الاطباء). مردم گریز. که با دیگران آمیزش ندارد.
نمازگزارلغتنامه دهخدانمازگزار. [ ن َ گ ُ ] (نف مرکب ) مصلی . پابند صلوة. (آنندراج ). آنکه نماز خواند. نمازکن . نمازگر. (فرهنگ فارسی معین ). نمازی . اهل طاعت و عبادت .