هدیرلغتنامه دهخداهدیر. [ هََ ] (ع اِ) بانگ شتر و کبوتر. (منتهی الارب ). بانگ کبوتر. بغبغو. (یادداشت به خط مؤلف ). || (مص ) بانگ کردن شتر بی شقشقه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بانگ کردن شتر گشن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیک دراز گردیدن گیاه و انبوه تمام شدن آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموا
سردرِ بارگُنجcontainer door header, header bar, container headerواژههای مصوب فرهنگستانقاب بالایی چارچوب درِ بارگُنج
چندراهۀ لولهای دودexhaust headerواژههای مصوب فرهنگستانچندراهۀ دودی که لولههای خروجی از دریچههای دود سیلندرها یکبهیک به آن وصل میشوند و لولۀ اگزوز به آن متصل است
سرایند بستکpacket headerواژههای مصوب فرهنگستاندر شبکههای دادهای، مانند اینترنت، بخش آغازین یک بستک که جریانهای دادهای دارای مبدأها و مقصدهای مختلف را تشخیص میدهد و مسیردهی را ممکن میکند
هدیریلغتنامه دهخداهدیری . [ هَُ دَ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به هدیر که نام جد خاندانی است . (از سمعانی ).
بغبغةلغتنامه دهخدابغبغة. [ ب َ ب َ غ َ ] (ع اِ صوت ) حکایت نوعی از هدیر شتر.(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (متن اللغة).
وئیدلغتنامه دهخداوئید. [ وَ ] (ع ص ) دخترک زنده در گور کرده . وئیدة. موؤدة || (اِ) آواز یا بانگ بلند درشت . || هدیر شتر. || آهستگی . درنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
هدیریلغتنامه دهخداهدیری . [ هَُ دَ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به هدیر که نام جد خاندانی است . (از سمعانی ).
قرقارالهدیرلغتنامه دهخداقرقارالهدیر. [ ق َ رُل ْ هََ ] (ع ص مرکب ) شتر روشن آواز. (منتهی الارب ): بعیر قرقارالهدیر؛ صافی الصوت فی هدیره . (اقرب الموارد).
تهدیرلغتنامه دهخداتهدیر. [ ت َ ] (ع مص )بانگ کردن شتر بی شقشقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن کبوتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).