همیشگیلغتنامه دهخداهمیشگی . [ هََ ش َ / ش ِ ] (حامص ) مداومت و پیوستگی . (آنندراج ). دوام . دیمومت . (السامی ). || ازلیت . قدم . (السامی ). || (ق ) برای همیشه . دائما. به طور دائم : به سرای سپنج مهمان رادل نهادن همیشگی نه رواست .
اتاق کژبینی اِیمزAmes distortion roomواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی که در آن سرنخهای خاص ادراک عمق بهصورت آزمایشی مورد استفاده قرار میگیرند تا درک آزمایششونده را از اندازة نسبی اشیای درون اتاق تحریف کنند نیز: اتاق اِیمز Ames room
همسیچلغتنامه دهخداهمسیچ . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش زرند شهرستان کرمان دارای 35 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
همشیلغتنامه دهخداهمشی . [ هََ م َ شا ] (ع ص ) امراءة همشی ؛ زن بسیارسخن و بسیارفریاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).