واریزلغتنامه دهخداواریز. (اِمص مرکب ) عمل واریختن . رجوع به واریختن شود. انهدام . ریختن قسمتی از بنا یا چاه و قنات و نظایر آن . || تفریغ حساب . تسویه حساب .
واریزفرهنگ فارسی عمید۱. = ⟨ واریز کردن۲. خراب شدن؛ خرابی.⟨ واریز کردن: (مصدر متعدی)۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.۲. (مصدر لازم) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار؛ خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.
ژوارزلغتنامه دهخداژوارز. [ رِ ] (اِخ ) بِنیتو. نام رئیس جمهور مکزیک . مولد سان پابلوگلاتائو در سال 1806 و وفات به مکزیکو در سال 1872 م .
گوارشلغتنامه دهخداگوارش . [ گ ُ رِ ](اِمص ) (از: گوار+ -ِش . گواریدن . (ناظم الاطباء). خوش مزگی و هضم طعام . (غیاث ). عمل گواریدن : خورش را گوارش می افزون کندز تن ماندگیها به بیرون کند. اسدی (گرشاسبنامه چ یغمایی ص <span class="hl" dir="ltr"
وارشلغتنامه دهخداوارش . [ رِ ] (ع ص ) مهمان ناخوانده . (از اقرب الموارد). ناخوانده بر طعام کسی آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که ناخوانده بر طعام کسی آید. (ناظم الاطباء).
گوارشفرهنگ فارسی عمیدعملی که در داخل معده و رودهها صورت میگیرد و غذاهای خوردهشده به حالتی در میآید که قابل جذب باشد.
واریزهdebrisواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه انباشت سطحی مواد سستی که از راههای شیمیایی و مکانیکی از تودههای سنگ جدا شده باشد
واریز کردنلغتنامه دهخداواریز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن . || رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن . تسویه حساب کردن .
واریز کردنلغتنامه دهخداواریز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . ریختن قسمتی از بنا در چاه و یا قنات و بنا و نظایر آن . || رسیدگی کردن به حسابها. تفریغ حساب کردن . تسویه حساب کردن .
شواریزلغتنامه دهخداشواریز. [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شیراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شیراز شود.