واگولغتنامه دهخداواگو. (اِمص مرکب ) واگفت . بازگفت . (ناظم الاطباء). واگوی . واگویه . رجوع به واگو کردن شود.
واگوفرهنگ فارسی عمیدواگفت؛ بازگفت؛ بازگفت سخن شنیده.⟨ واگو کردن: (مصدر متعدی) سخن شنیده را بازگفتن.
جوشکاری اُکسیاستیلنیoxyacetylene welding, OAWواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری که در آن با گرمای حاصل از احتراق استیلن با اکسیژن بدون اعمال فشار بین قطعهها اتصال ایجاد میشود
پرندۀ هدایتپذیرازدورunmanned aerial vehicle, unattended aerial vehicle, UAVواژههای مصوب فرهنگستانهواگَردِ موتوردار بدون سرنشینِ یکبارمصرف یا قابلبازیافت که با نیروهای آئرودینامیکی بهصورت خودکار یا با واپایش از راه دور به پرواز درمیآید و برای حمل محمولههای متعارف یا مرگبار به کار میرود اختـ . پهپاد
واه واهلغتنامه دهخداواه واه . (صوت مرکب ) در تداول ، کلمه ای است برای نمودن تعجب به طور استهزاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنندراج ذیل واه و وی آرد: کلمه ٔ استلذاذ و کلمه ٔ تحریک به استلذاذ است و معنی آن در فارسی چه خوش ! کذا فی کنزاللغة، فارسیان بدین معنی واه واه به تکرار و وه وه بدون هر دو الف اس
واگونلغتنامه دهخداواگون . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن . اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. (ازفرهنگ نظام ). اطاق نشیمن راه آهن . (ناظم الاطباء).
واگویلغتنامه دهخداواگوی . (اِمص مرکب ) مرادف بازگوی . بازگفتن حرف شنیده را که مردم با هم گویند. || باز دادن جواب از گنبد و حمام . (آنندراج ) : در این گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام . زلالی (آنندراج ).|| در اصطلاح موسی
واگویهلغتنامه دهخداواگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
واگویهفرهنگ فارسی عمیدبازگو کردن؛ دوباره گفتن حرفی؛ سخن شنیده را باز گفتن.⟨ واگویه کردن: تکرار کردن سخن.
بازگویهلغتنامه دهخدابازگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) واگو کردن . تکرار : ز استماع کلام تو گوش گوهرچین ز بازگویه ٔ نام تو نطق شکرخا. ظهوری (از آنندراج ).و رجوع به بازگو شود.
واپس گفتنلغتنامه دهخداواپس گفتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بازگفتن . واگو کردن . بازگو کردن : چو سایه روسیاه آنکس نشیندکه واپس گوید آنچ از پیش بیند. نظامی .گنج کسی برد که با کس نگفت نطق کسی یافت که واپس نگفت . <p class="author
واگو کردنلغتنامه دهخداواگو کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار کردن گفته .
واگونلغتنامه دهخداواگون . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن . اطاق چرخدار ساخته از چوب و فلز که بر راه آهن کار می کند. (ازفرهنگ نظام ). اطاق نشیمن راه آهن . (ناظم الاطباء).
واگون لیلغتنامه دهخداواگون لی . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) واگن لی . اطاقک قطار مسافربری که تختخواب دارد و مسافر راه آهن به راحتی در آن می خوابد.
واگویلغتنامه دهخداواگوی . (اِمص مرکب ) مرادف بازگوی . بازگفتن حرف شنیده را که مردم با هم گویند. || باز دادن جواب از گنبد و حمام . (آنندراج ) : در این گلخن برآید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام . زلالی (آنندراج ).|| در اصطلاح موسی
واگویه کردنلغتنامه دهخداواگویه کردن . [ ی َ/ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکرار کردن سخن کسی را. بازگفتن حرف شنیده را. تکرار کردن سخنی و بیشتر سخنی که گفتن آن مطبوع نیست . دوباره گفتن . (غیاث اللغات ).
ارتواگولغتنامه دهخداارتواگو. [ اِ ت ِ گ ُ ] (اِخ ) جزیره ایست بجنوب خلیج تروندیم بر ساحل نروژ و مساحت آن 109 هزار گزمربع است و 850 تن سکنه دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).