پراشتوکلغتنامه دهخداپراشتوک . [ پ َ ] (اِ) پَراستوک . پرستو. چلچله . رجوع به پرستک و پرستوک و پرستو شود.
روستاقلغتنامه دهخداروستاق . (معرب ، اِ) معرب روستا : و تمامت شهر و روستاق روی بدو نهادند. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به روستا و رستاق شود.