لغتنامه دهخدا
کندوکوب . [ ک َ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کنایه از تشویش و بی قراری . (برهان ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). اضطراب و بی قراری . (فرهنگ رشیدی ). کندن و کوفتن . (فرهنگ عامیانه جمالزداه ) : نه گفت اندر او کار کردی نه چوب شب و روز از او خانه در ک