همسُراییchorus 4واژههای مصوب فرهنگستانقطعهای برای گروه همسُرایان که اغلب پویهای از یک اثر بزرگ است
پیشرویلغتنامه دهخداپیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترق
شرویلغتنامه دهخداشروی . [ ش َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به شراة که موضعی میان دمشق و مدینه است . (منتهی الارب ).
شرویلغتنامه دهخداشروی . [ ش َرْ وا ] (ع اِ) مثل و مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). مثل و مانند. گویند: لاشروی له ؛ مثل و مانندی برای او نیست . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مانند. (دهار).
شیرویلغتنامه دهخداشیروی . (اِخ ) شیرو. شیرویه که به پدر عاق شد. (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج )(از برهان ) (از انجمن آرا). نام پادشاهی از پادشاهان ایران (قباد سوم ) که پسر خسرو پرویز بود. (از فرهنگ لغات ولف ). نام پسر خسرو پرویز که شیرویه نیز گویند. (از لغات شاهنامه ) (از ناظم الاطباء) <spa
فرود 1cadence, close 2واژههای مصوب فرهنگستانپیشروی لحنی یا هارمونیک (harmonic) برای پایان دادن به قطعه و لَت و عبارت و جملۀ موسیقی
پیشرویلغتنامه دهخداپیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترق
پیشرویprogressionواژههای مصوب فرهنگستانحرکت از یک نت یا آکورد به یک نت یا آکورد دیگر در مبانی هارمونی
پیشرویلغتنامه دهخداپیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترق
پیشرویprogressionواژههای مصوب فرهنگستانحرکت از یک نت یا آکورد به یک نت یا آکورد دیگر در مبانی هارمونی