چارمادرلغتنامه دهخداچارمادر. [ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از چارعنصر. (برهان ) (آنندراج ). چهارعنصر. عناصر اربعه . چارآخشیج . امهات اربعه . آب و خاک و باد و آتش . چارآخشیجان : گل آبستن از باد مانند مریم هزاران پسرزاده از چارمادر. ناصرخسرو.
چارمادرفرهنگ فارسی عمید= چهارمادر: ◻︎ از چارمادر برترم، وز هفتآبا نیز هم / من گوهر کانی بُدم کاینجا به دیدار آمدم (مولوی۲: ۵۴۱).
هرمودرلغتنامه دهخداهرمودر. [ هَُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فین از بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 40 هزارگزی شمال باختری بندرعباس و ده هزارگزی شمال راه بندرعباس به لار واقع و جلگه ای است گرمسیر و دارای 355 تن سکنه . از قنا
چهارمادرلغتنامه دهخداچهارمادر. [ چ َ / چ ِ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهارعنصر است . چهارآخشیج . || (اِخ ) چهار ستاره ٔ نعش از بنات النعش باشد. رجوع به چارمادر شود.
امهات اربعهلغتنامه دهخداامهات اربعه . [ اُم ْ م َ ت ِ اَ ب َ ع َ/ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عناصر اربعه . (از شرح منظومه ٔ حاج ملاهادی سبزواری چ سنگی ص 273). چارمادر. چهارآخشیج . چهارگوهر (باد، خاک ، آب و آتش ). مقابل آباء علوی .
آبستنلغتنامه دهخداآبستن . [ ب ِ ت َ ] (ص ) هر مادینه از انسان و حیوان که بچه در شکم دارد. حامل . حامله . آبست . بارور. باردار. حُبْلی ̍. (دهار). بارگرفته . حمل برداشته : پریچهره آبستن آمد ز مای پسر زاد از این نامور کدخدای . فردوسی .
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول است . مادر عیسی (ع ) دختر عمران و از نسل داود است . برطبق قرآن کریم مادر او پیش از ولادت کودک نذر کرده بود که او را د
توانلغتنامه دهخداتوان . [ ت ُ / ت َ ] (اِ) قوت . طاقت . (صحاح الفرس ). قوت و قدرت و توانائی باشد. (برهان ). قدرت . (فرهنگ جهانگیری ). توانائی . (فرهنگ رشیدی ). زور و قوت ، و به فتح اول خطاست . (غیاث اللغات ). زور و قوت . تنو و تیو و نیرو مترادف اینند. (شرفنام